«۹۱»؛ نمایشی برای دعوت تماشاگر به تفکر 
تلاش نمایش ۹۱ مبارزه ذهن با محفوظات قبلی، اندیشیدن و به‌دست‌آوردن ادراکی جدید از یک موضوع است. 

«۹۱»؛ نمایشی برای دعوت تماشاگر به تفکر 

بعضی نمایش‌ها هستند که با دیدن‌شان تا چند‌روز ذهن شما درگیر فضا و داستان می‌شود؛ این‌روز‌ها نمایش «۹۱» به‌کارگردانی و بازیگری آرش دادگر در تالار قشقایی چنین کارکردی دارد.
کد خبر: ۱۵۱۷۷۷۱
نویسنده نسرین بختیاری

او کارگردانی است که ذهن مخاطبان را به چالش دعوت می‌کند و در این نمایش نیز تلاش کرده مخاطبان منفعل را به مخاطبان فعال تبدیل کند، به‌گونه‌ای که آنها همراه با شخصیت‌های نمایش خودشان را روی صحنه ببینند و احساس کنند. 

این نمایش، داستانی جنایی را به‌شکلی غیرخطی روایت می‌کند و در خلاصه‌اش آمده: «تصویر جان‌دادن مقتول را همه دیدند ولی او را کسی ندید. ۱۰ سال گذشت. او و اسلحه‌اش به غبار فراموشی سپرده شدند تا این‌که یک دوربین مداربسته، تصویری از او را شکار می‌کند.». اجرای مجدد این نمایش بهانه‌ای شد که با آرش دادگر، بازیگر و کارگردان این نمایش گفت‌و‌گو کنیم که در ادامه از نظر می‌گذرانید. 

ایده اولیه این نمایش که پیچیدگی‌های آن موجب می‌شود درک آن یک‌مقدار برای مخاطبان سخت باشد، چطور به ذهن شما رسید؟
من از آقای تاج‌الدین-نویسنده- متنی را در فضای رمان‌های آلن روب‌گریه مانند «جن» و «پاک‌کن‌ها» درخواست کردم و او نیز گفت من در همین فضا با توجه به فرهنگ خودمان برای شما متنی را می‌نویسم و این اتفاق افتاد. متن آقای تاج‌الدین این امکان را به کارگردان می‌دهد که به‌شکلی دیگر از آن استفاده کند. امکان این وجود داشت که این متن را به‌شکلی رئالیستی اجرا کنیم، اما وجوه داخل متن و لایه‌های زیرین آن نابود می‌شد و ما فقط شاهد گزارش یک پرونده جنایی بودیم. به همین دلیل سعی کردیم، هرچه‌بیشتر از لایه‌های زیرین متن بهره ببریم و این موضوع را در شیوه اجرا و بازی بازیگران به‌کار بردیم و تلاش کردیم تفاوتی با آنچه معمول است، قائل شویم. 

نسبت به پنج‌سال پیش که این نمایش روی صحنه رفت، چه تغییراتی کرده و چه عناصری به آن اضافه یا از آن کم شده است؟
طبیعی است که معماری سالن تغییر کرده و ما در اجرای قبلی پشت صحنه سالن سمندریان را برای اجرا انتخاب کرده بودیم و فضای خیلی بزرگتری را داشتیم و صحنه به‌صورت طولی و به‌شکلی بود که نگاه تماشاگر را از عمق به عرض رسانده بود. در ابتدا اجازه اجرا در سالن چارسوی تئاتر شهر را دادند، اما نپذیرفتم. در اجرای اخیر، یکی از دلایل انتخاب سالن قشقایی این بود که بتوانم از در‌ها و راهرو‌های پشت و معماری سالن استفاده کنم و این در کارهایم جزو روال مرسوم است. 

اتفاقا یکی از ویژگی‌های این نمایش دکور آن است که در عین مینیمال‌بودن، پر از جزئیات و نشانه است؛ به‌عبارتی دکور و فرم، بخشی از روایتگری داستان را به عهده گرفته است. این طراحی دکور با توجه به تغییر سالن، چطور در ذهن شما شکل گرفت؟
من بعد از دهه ۸۰ و ۹۰ کمتر درباره کاری که انجام می‌دهم، صحبت می‌کنم، چون معتقدم هرآنچه را که باید، انجام داده‌ام و دیگران باید درباره آن صحبت کنند. اگر بخواهم اشاره‌ای به این موضوع داشته باشم، باید بگویم که در اجرای قبلی اگر تماشاگر به سمت میز توجه می‌کرد، هیچ‌گاه متوجه نمی‌شد که در سمت دیگری که وان حمام قرار گرفته، چه اتفاقی می‌افتد. در سالن قشقایی تماشاگر یک کانون نگاه ثابت دارد و به همین دلیل مقیاسم را کوچک‌تر کردم و تلاش کردیم ظرافت‌هایی را به آثار اضافه کنیم تا تماشاگر در این فضای جمع شده احساس خستگی نکند. شما در بعضی نمایش‌ها می‌توانید حوزه بازی بازیگران را ببینید، اما در «نود‌و‌یک» هر‌جایی از صحنه امکان داشت که حوزه بازی باشد. 

دیدگاه شما نسبت به این‌که تماشاگر می‌تواند هزاران فرض در مورد یک واقعه را در ذهنش تصور کند، جالب است. به‌جز این، ساختار غیرخطی نمایش به شما در ایجاد آشوب ذهنی شخصیت اصلی کمک کرده است. لطفا درباره علت انتخاب این ساختار غیرخطی صحبت کنید. 
در کار‌های قبلی‌ام چنین ساختاری وجود داشته و تمایل دارم از داستان و نمایشنامه گذر کنم و به ورای چیز‌های موجود نگاه کنم. به همین دلیل حتی متنی که آقای تاج‌الدین نوشت را دستخوش جابه‌جایی و تغییر کردم و همیشه دوست دارم یک پازل داشته باشم و بعد از پراکنده‌کردن پیشنهاد بدهم که دوباره آن را بچینیم تا ببینیم ماحصل آن چه می‌شود. ما نمی‌خواستیم پازل-داستان- نمایش را بچینیم و در پایان تصویر نهایی را به مخاطبان ارائه کنیم و اگر این‌طور بود، مخاطبان هیچ‌گاه به نمایش فکر نمی‌کردند. بنابراین، یکسری از پازل‌ها را برداشتیم و بعضی از چیز‌ها را که باهم جور نبودند، کنار یکدیگر قرار دادیم. تصور می‌کنم که مخاطبان ما سهمی دارند و من دوست ندارم که تماشاگر تنها شاهد باشد، بلکه اشتراکی با کار به‌دست بیاورد و تلاش کند به دریافت دیگری از آنچه در حافظه‌اش دارد، برسد. دوست دارم مخاطب داده‌ها را بگیرد و پردازش کند و اصلا مهم نیست که به جواب درست یا غلطی می‌رسند، بلکه اگر این کار را انجام دهند، ارزشمند است. بنابراین، دوست دارم تماشاگرم در داستان و فضای نمایش سهیم شود. گروه ما کار کارگاهی انجام می‌دهد که معلوم نیست چه جوابی را به دست می‌آورد و دوست دارم تماشاگر چنین‌کاری را انجام دهد و مصرف‌کننده صرف نباشد. 

اتفاقا مخاطب در نمایش شما منفعل نیست و مشارکت فعالانه‌ای در روند نمایش دارد و تا پایان ذهنش درگیر است. 
البته قصد ما آزار مخاطب نیست (می‌خندد) و نمی‌خواهیم کلافی سردرگم را وسط بیندازیم و به مخاطب بگوییم خودت باز کن؛ فقط قصد این است به او یادآوری کنیم، بیشتر بیندیشد. می‌خواستیم با این نمایش تمرین کنیم که از جویدن لقمه حاضر و آماده پرهیز کنیم. دومین موضوع این بود که یادآوری کنیم به اندازه تمام آدم‌ها، حقیقت، واقعیت و برداشت‌های مختلف از یک مساله وجود دارد. 

حکایت برداشت‌ها از نمایش شما خیلی شبیه به قضیه «فیل» مولاناست و واکنش‌ها خیلی صفر‌و‌صدی است. آیا این نگاه را دوست دارید؟
بله؛ چنین نگاهی را دوست دارم و هدفم همین بوده است. معتقدم وقتی تماشاگر بیاید بیرون و ۱۰۰ درصد بگوید عالی بود، معنی‌اش این است که کارم خوب نبوده و اگر نسبت رضایت و نارضایتی از نمایش ۵۰ درصد باشد، من متوجه می‌شوم کارم را انجام داده‌ام. کسانی که ۵۰ درصد مخالفند، نتوانسته‌اند از داشته‌های خود دست بکشند. کسانی که ۵۰ درصد موافقند هم سعی کرده‌اند داشته‌های قدیمی ذهن خود را کنار بگذارند. تماشاگر برای من همواره جایگاه خیلی والایی داشته و معتقدم تئاتر بدون تماشاگر هیچ معنایی ندارد. یادم می‌آید یک تماشاگر حرفه‌ای اهل تئاتر در سال ۹۷ نمایش ما را دوبار دیده و نوشته بود که خیلی آشفته شدم و نفهمیدم و الان دوباره دیدم و کاملا همه‌چیز را پیدا کردم. آن تماشاگر می‌گفت متوجه شدم که طی هفت تا هشت سال عمق نگاهم با دیدن فیلم و تئاتر پیشرفت کرده و الان فهمیدم که شما چه‌کاری انجام داده‌اید و وقتی متوجه همه‌چیز شدم، گریه کردم. این برای من به‌عنوان کارگردان بزرگ‌ترین دستاورد بود. قصد ندارم خودم را کنار نیوتون قرار دهم، اما چندصد سال طول کشید تا همه متوجه مفهوم جاذبه شوند. در واقع، تلاش این نمایش مبارزه ذهن با محفوظات قبلی و به‌دست‌آوردن ادراکی جدید است. در این دنیا هیچ‌چیز ثابت و پایدار نیست و به‌طور دائم ادراک ما نسبت به دنیا تغییر می‌کند. 

فرآیند انتخاب بازیگر و تمرین آنها برای اجرای متنی که آسان هم نیست، به‌چه‌صورت بود؟
آقای عمار عاشوری و ندا حبیبی از اجرای قبل با ما همراه شدند، اما خانم‌ها نگار تخت‌کش‌ها، ملیکا و آنیکا میرزایی، از جمله استعداد‌های جوان هستند و خوشحالم که توانستم چنین بازیگرانی در کار داشته باشم که در مدت یک‌ماه‌و‌نیم بتوانند به این نقش‌ها برسند. توحید معصومی و سیامک بختیاری هم جوانان بااستعدادی بودند که در این کار حضور داشتند. حضور خودم در این نمایش نیز بر حسب کمبود صورت گرفت و بازیگر قبلی ما آقای طباطبایی دوست نداشت فعلا بازی کند و در این زمان اندک نمی‌توانستیم خودمان را به اجرا برسانیم و به ناگزیر خودم بازی کردم. 

شما از انواع و اقسام تکنیک‌ها برای به‌مشارکت‌طلبیدن مخاطب استفاده کرده‌اید که یکی از آنها ویدئو‌آرت است. ایده استفاده از ویدئو‌آرت چطور در ذهن شما شکل گرفت؟
استفاده از ویدئو‌آرت موضوع تازه‌ای نیست، اما دوست دارم از فناوری‌ها و ابزار‌های جدید در صحنه استفاده و چند جهان متفاوت را برای تماشاگر ایجاد کنم. ما در این تئاتر موسیقی داشتیم که متاسفانه آن را از دست دادیم و موسیقی متن فیلم «میان‌ستاره‌ای» تنها انتخاب ما بود که مجبور به استفاده از آن شدم. 

یکی از ویژگی‌های نمایش شما طراحی صداست که جدا از موسیقی، نقش مستقلی را ایفا می‌کند؛ یعنی صدا‌ها در این نمایش زنده هستند و در عین حال روایت را پیش می‌برند و لایه‌های صدا در هم تنیده شده و تماشاگر را به کنش ذهنی دعوت می‌کنند. این طراحی صدا چطور شکل گرفت؟
برای ساخت این فضا باید از عوامل دیگری استفاده می‌کردیم و مهندسی صدا در این کار بسیار به ما کمک می‌کرد. به همین دلیل از روز اول اجرا روی این قضیه بسیار برنامه‌ریزی داشتیم. اگر مخاطب در ابتدا و میانه نمایش از شنیدن بعضی صدا‌ها غافلگیر می‌شود، به دلیل همان تمهیدی است که نمی‌خواهیم تماشاگر ناظر خالص باشد و به حالت حضور و اشتراک روی صحنه برسد و خودش را در فضا -بدون آزار‌دیدن- ببیند و احساس کند. در واقع ما می‌خواهیم تماشاگر در کل صحنه حضور داشته باشد. 

حرفی برای مخاطبان نمایش «۹۱»

آرش دادگر، کارگردان این نمایش به خبرنگار جام‌جم، خطاب به مخاطبانی که این نمایش را دیده یا ندیده‌اند، گفت: خطاب به کسانی که نمایش را ندیده‌اند، می‌گویم: «هرکس دوست دارد یک‌ساعت و ۱۰ دقیقه چالشی با خود، افکار و جهان پیرامونش داشته باشد و اندیشیدن، به‌فکر فرو‌رفتن و درگیر‌شدن با مسائل را دوست دارد، این نمایش برایش جذاب است.» در‌واقع این نمایش برای کسانی که به‌دنبال سرگرمی هستند، جذاب نیست و شاید برای آنها آزاردهنده باشد. البته من برای تماشاگر خاصی کار نکردم و معتقدم تئاتر باید برای هرکس از هر قشر و سطح سوادی، آورده‌ای داشته باشد. خطاب به کسانی که نمایش را دیده‌اند نیز می‌گویم: «اگر درگیر کار شدید و چرا‌های مختلفی در ذهن‌تان شکل گرفت و از آن ناراضی بودید، من پذیرای همه‌نوع دشنامی در‌خصوص نمایش هستم!»

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰